سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است ، به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست. شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه ، این حرف ها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر ، مداوم می گفتند که دست از تلاش بردارند. چون نمی توانند از گودال خارج شوند و به زودی خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های قورباغه های دیگر شد و دست از تلاش برداشت و سرانجام مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد.

هر چه قورباغه های دیگر فریاد می زدند که تلاش دیگر فایده ای ندارد ، مصمم تر می شد. تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:«مگر تو حرف های ما را نمی شنیدی؟»

معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.




تاریخ : سه شنبه 92/9/19 | 11:13 صبح | نویسنده : محمود سامانی | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.